بهترین شب زندگیم
تازگی ها بعضی شب ها که دل درد داری فقط و فقط دوست داری بغلت کنم و بخوابی من که کلی دوست دارم این کارو خیلی لذت بخشه نصفه شبی پا شی از خواب ببینی یه موش موشک تو بغلته چند شب پیش هم همین جوری تو بغل من خوابیده بودی که یهو شروع کردی یه صداهایی در آوردن و قفسه سینه ات تند تند تکون می خورد ترسیدم اول بعد نگاه کردم دیدم داری بلند بلند می خندی تو خواب تمام لثه ات مشخص بود بی دندون من. تازگی ها معده دردت خیلی اذیتت می کنه دیگه خوردن کولیک پد و شروع کردم یه ذره بهتری راستی عمه دیبا هم دیدت بالاخره دیشب با اسکایپ تو رو نشونش دادیم هر چند خواب بودی و بیدار نشدی ولی یه چند لبخند نصفه نیمه تحویلش دادی طفلکی ...