یکی شدن نگار ودانیالیکی شدن نگار ودانیال، تا این لحظه: 13 سال و 9 ماه و 9 روز سن داره
♥ آدریــن کــوچـولو♥♥ آدریــن کــوچـولو♥، تا این لحظه: 11 سال و 17 روز سن داره

♥ مــامــان و آدریــن کــوچــولــو ♥

بهترین شب زندگیم

تازگی ها بعضی شب ها که دل درد داری فقط و فقط دوست داری بغلت کنم و بخوابی من که کلی دوست دارم این کارو خیلی لذت بخشه نصفه شبی پا شی از خواب ببینی یه موش موشک تو بغلته چند شب پیش هم همین جوری تو بغل من خوابیده بودی که یهو شروع کردی یه صداهایی در آوردن و قفسه سینه ات تند تند تکون می خورد ترسیدم اول بعد نگاه کردم دیدم داری بلند بلند می خندی تو خواب تمام لثه ات مشخص بود بی دندون من. تازگی ها معده دردت خیلی اذیتت می کنه دیگه خوردن کولیک پد و شروع کردم یه ذره بهتری راستی عمه دیبا هم دیدت بالاخره دیشب با اسکایپ تو رو نشونش دادیم هر چند خواب بودی و بیدار نشدی ولی  یه چند لبخند نصفه نیمه تحویلش دادی طفلکی ...
31 ارديبهشت 1392

تكامل نوزاد شما در يك ماهگي

مهارتهاي اصلي (اكثركودكان انجام مي دهند)   *   سر   را بالا مي گيرد * به صدا پاسخ مي دهد * به صورتها خيره ميشود       مهارتهاي اضافي (نيمي از كودكان انجام مي دهند) *   اشيا   را دنبال مي كند * اصوات اوه و آه ازحلق خارج مي سازد * قادر به ديدن طرح هاي سياه و سفيد است     مهارتهاي پيشرفته (تعداد كمي از كودكان انجام مي دهند) *   لبخند   مي زند * مي خندد * سر را با زاويه 45 درجه نگه مي دارد   ...
22 ارديبهشت 1392

اینم یه مدلیه خوب ( 23 روزه )

سلام آدرین مامان دیروز تو بغلم خوابیدی و تا می اومدم بذارمت زمین بیدار می شدی و من هی دوباره سریع بغلت می کردم اخه یه ذره لج بازی اگه بیوفتی سر لج دیگه حالا حالا ها داستان دارم باهات خلاصه در آخر همون مدلی که تو بغلم خوابیده بودی گذاشتمت زمین و شما هم همون جوری خوابیدی اونم چه خوابی ...
16 ارديبهشت 1392

20 روزی آدرین و جشن

سلام آدرین مامان. دیدی چه زود 20 روزت شد؟؟؟؟ 12 اردیبهشت شما 20 روزت شد و ما واست یه جشن کوچولو گرفتیم البته قرار بود  10 روزگیت جشن بگیریم که چون من وقت دکتر داشتم و شما هم خیلی فسقلی بودی موند واسه 20 روزگیت. خونه مامانم جشن گرفتیم و همه زحمت ها گردن مامانم افتاد از همین جا ازش تشکر می کنم شما هم خیلی پسر خوبی بود و اصلا بی قراری نکردی اصلا هیچ کس باور نمی کنه  شب ها اینقدر جیغ می زنی که من که هیچی همسایه ها هم خواب ندارن جلو بقیه حسابی ابرو داری می کنی  آدرین نوشت:اینجا خوابم می یومدا فکر نکنین شکمو ام آدرین نوشت: بالاخره یه بغل راحت پبدا ک...
14 ارديبهشت 1392

بند ناف

سلام آدرین مامان بزرگ شدی مامانی بند نافتم افتاد عشقم. تو اولین ساعات جمعه 6 اردیبهشت بند نافت افتاد و راحت شدی فدات شم.  تازه یه ساعت بود خوابیده بودی یهو شروع کردی به جیغ زدن ساعتم 3 صبح و همه خواب و شما هم از ته دل داری جیغ می زنی. شیر خوردی ولی اروم نشدی. بابایی هم پاشد گفتم شاید جاته تا لباستو در آوردم دیدم اااااابند نافش کو؟   کلی چلوندمت ولی تو همچنان مصمم جیغ می زدی. خلاصه بابایی کلی باهات ور رفت اخرشم تو بغل بابایی خوابیدی وروجک ولی دست منو تا صبح گرفته بودی ...
7 ارديبهشت 1392
1